یادداشتی از سینا دلشادی؛

سرگذشتِ سرنوشت‌ساز در بیانیه گام دوم

سرگذشتِ سرنوشت‌ساز در بیانیه گام دوم
بیش از چهل و یک سال از روزی که حضرت روح الله (رحمة الله علیه) در سخنرانی تاریخی خود در مزار شهدای تهران، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را قدم اول عنوان کردند، می‌گذرد. صدور بیانیه تاریخی گام دوم انقلاب از سوی امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) در چهل‌سالگی انقلاب اسلامی ایران و در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، این پیام را داشت که راه انقلاب همان راه امام خمینی (قدس سره الشریف) و مکتب انقلاب همان مکتب سرخ شهیدان است.
شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۳
کد خبر :  ۱۰۴۱۴۹

به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری؛ سینا دلشادی

چهل سالگی، سنّ بلوغ و تکامل است. انقلاب اسلامی سال 57، حالا دیگر نهالی نحیف نیست که بیم شکسته شدن شاخ و برگ ظریف و نورسش برود؛ بلکه درختی تنومند است که پس از تحمّل فراز و نشیب‌های بسیار، درختی استوار و بارور شده و جنس تهدیدهای بالقوّه و بالفعلش نیز عوض شده است. خالی از لطف نمی‌بینم برای تقریب به ذهن این مثال را بزنم که اگر تهدید یک اصله نهال، تندباد باشد، تهدید یک درخت تنومند، کرم ساقه‌خوار یا آفت ریشه است! پس برای حفظ و حراستِ یک درخت باید مراقبت‌های خاص و متناسب آن را به عمل آورد.

به نظر می‌رسد یکی از کارکردهای بیانیه‌ی گام دوم، همین باشد: «آسیب‌شناسی انقلاب و توانمندسازی آن» ...و شاید به همین دلیل باشد که سیر مفهومی بیانیه از سرگذشت آغاز می‌شود و به سرنوشت می‌انجامد؛ این یک اصل منطقی و عقلی است که برای آینده‌سازی و آینده‌پردازی باید گذشته را به درستی شناخت و تحلیل کرد.

اگر کمی دقیق‌تر به مطلب اخیر توجه کنیم، به این برداشت می‌رسیم که هدف غایی انقلاب اسلامی شکل‌گیری تمدّن نوین اسلامی است و آمادگی برای ظهور ولایت عظمی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف). و آنچه در زنجیره‌ی تمدّن‌سازی به چشم می‌آید و برای تحلیل «تمدّن‌سازی اسلامی» الزامی است، شناخت حلقه‌های این زنجیره و الزامات اتّصال این حلقات است. زنجیره‌ی مذکور نیز گذشته، حال و آینده‌ی ما را نشان می‌دهد؛ از انقلابی که یک نظام مرتجع و وابسته و فاسد را سرنگون کرد، تا تلاشی که برای اسلامی کردن هندسه‌ی عمومی جامعه شکل گرفته و می‌گیرد. از روی کار آوردن دولت و کارگزاران اسلامی ـ انقلابی که خود زمینه‌ساز جامعه‌ی اسلامی‌اند (که آرمان‌ها، اهداف و آرزوهای بزرگ دین مبین اسلام در آن تحقّق می‌یابد)، تا درخشش تمدّن اسلامی و فراگیری فرهنگ اسلامی در فضای عمومی بشریت را فرا خواهد گرفت. بیانیه‌ی گام دوم نیز به شکل ظریفی ویژگی‌های همان زنجیره را تبیین می‌کند و در تمام این بیانیه حسّ پویایی و پیش‌روندگی مشهود است و از نزدیک شدن نسبی به اهداف انقلاب خبر می‌دهد.

از جهتی دیگر، رهبر معظّم انقلاب اسلامی (حفظه الله تعالی) در بیانیه‌ی گام دوم، مبانی معرفتی نظام را مرور می‌کنند و نهایتاً هدف و نتیجه‌ی نهایی انقلاب اسلامی را تبیین می‌فرمایند. همین چندوجهی بودن بیانیه است که از آن متنی منحصر بفرد ساخته؛ به گونه‌ای که گروهی آن را «منشور جمهوری اسلامی» دانسته، برخی دیگر آن را به مثابه‌ی «سیاست‌نامه»ای صادره از سوی رهبری معظّم انقلاب اسلامی انگاشته، و بعضی آن را «سند فقه سیاسی» نامیده‌اند. به نظر نگارنده، بیانیه‌ی گام دوم انقلاب اسلامی، همه‌ی این‌ها هست و هیچ‌یک از این‌ها به تنهایی نیست! اگر می‌گویم همه‌ی این‌ها هست، به دلیل ویژگی‌هایی است که این بیانیه دارد، و اگر می‌گویم هیچ‌یک به تنهایی نیست، به دلیل کارکردهایی است که این بیانیه فراتر از هر یک از موارد فوق‌الذّکر دارد ...که تحلیل موسع آن، حدّاقل در این مجال امکان‌پذیر نیست. بنابراین ترجیح می‌دهم در این بخش از نوشتار به چهار نقطه‌ی اصلی بیانیه اشاره کنم که از هر منظری که بدان‌ها بنگریم، می‌تواند مفید فایده قرار گیرد.

نخستینِ این چهار نقطه عبارت است از: «عظمت حادثه‌ی انقلاب اسلامی، چه از لحاظ وقوع و چه از لحاظ ماندگاری و چه از جنبه‌ی تاریخی و چه از جنبه‌ی تأثیرگذاری‌اش در جغرافیای سیاسی». دومین نقطه‌ی اصلی را در این بیانیه می‌توان «عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب اسلامی تا امروز» دانست. واقعاً اگر اسیر هوچی‌گری‌ها و تبلیغات سیاسی دشمن نشویم، کارکردهای برجسته و ممتاز انقلاب اسلامی در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و... بی‌نظیر است. سومین نقطه‌ی اصلی در این بیانیه، «عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم»؛ چشم‌اندازی که نویدبخش نور ولایت عظمی است. امّا آخرین نقطه‌ی اصلی در این بیانیه، «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد» است به مثابه‌ی سوختبار و موتور محرّک هر جامعه‌ی پویا؛ موضوعی که هم مورد توجّه حضرت امام راحل بوده و هم مورد توجّه معظمٌ له قرار داشته است.

انقلاب اسلامی از این جهت منحصر بفرد است که نه در علل نظری ایجاد و نه در مرجعیت تاریخی، سنخیّت و نقطه‌ی اشتراکی با انقلاب‌های دیگر ندارد. بنابراین تلاش و اصرار بر تطبیق این نظام با دیگر نظام‌ها و حکومت‌های غربی و شرقی، سر سپردن به مدل‌های فکری و الگوهای توسعه‌ای «دیگران» اشتباه محض است؛ همان اشتباهی که تا کنون موجب به تأخیر افتادن تشکیل دولت تراز انقلاب اسلامی شده است! تلاش برای این «تطبیقِ ناشدنی» عمدتاً به معنای رفتن به سوی تن دادن به عقلانیت غربی و آمریکایی است... «عقل‌نما»یی که معنایش تسلیم در برابر وضع موجود است و وضع موجود و موعودش را مصالح آمریکا و صهیونیسم تعیین می‌کنند. خوب؛ اساساً انقلاب اسلامی آمد که ما را از این قاعده و بازی ظالمانه بیرون بکشد. تمرکز بر این نقطه و تأمل در این مطلب، بسیار مهمّ است زیرا می‌تواند تعیین‌کننده‌ی مسیر انقلاب و حلقه‌ی واسط و رابط گذشته و آینده و سامان‌بخش و جهت‌دهنده‌ی نظام فکری و محاسباتی مسئولین و متولّیان امر باشد؛ این که بپذیریم عصر خودآگاهی تاریخی این امّت از همین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است و نسبتی که تعالی تفکّر یک قوم با تاریخ او دارد، هرگز قابل انکار نیست. آری... در نظام فکری اسلامی، تکامل بشر در تعالی روحانی است و سنّتی یا صنعتی بودن جامعه، تفاوتی در اصل این معنا ایجاد نمی‌کند.

مطالب سطور اخیر در ارتباط با «لزوم صحّت نظام محاسباتی» به این دلیل عرض شد تا مجدّداً بر این نکته تأکید کرده باشم که: این نظام فکری و محاسباتی نخبگان، مسئولین و متولّیان امر است که جهت‌دهنده‌ی اراده و عزم عمومی ملّی برای حرکت به سوی چشم‌اندازهای ترسیم‌شده در بیانیه‌ی گام دوم انقلاب اسلامی است. پُرواضح است که اراده‌ی انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتی اوست و به همین دلیل، دشمن در پی ایجاد اختلال و انحراف در دستگاه محاسباتی ملّت ماست. کار هنگامی سخت‌تر می‌شود که دشمن بتواند با دستکاری گیرنده‌های فکری و تحلیلی مسئولان ما، آن‌ها را به اخذ خروجی‌ها و نتایج غلط دلخواه دشمن، از مجموعه‌ی داده‌های درست، وا دارد. یکی از نمونه‌های بارز این امر، شکل مطرح نمودن نیازهای معیشتیِ بحق و اقتضائات اقتصادی است که اعتقادات و بنیان‌های اصیل فکری ملّت ما را تحت‌الشّعاع خود قرار می‌دهد.

تلاش دشمنان از ابتدا این بوده است که نگذارند اراده‌ی ملّت ایران برای پیشرفت، برای مقابله با فساد و افساد در جهان، و برای ایجاد جامعه و تمدّن اسلامی، شکل بگیرد. آنان می‌دانند که اگر این اراده شکل گرفت، بدون تردید تحقّق پیدا خواهد کرد. از همین رو و به دلیل هدف گرفتن همین اراده‌ها بود که دشمن وقتی نتوانست در میدان جنگ سخت نتیجه بگیرد، به شبیخون فرهنگی و جنگ نرم روی آورد تا با مختل کردن دستگاه محاسباتی، عزم عمومی ملّت ما را از ادامه‌ی راه منصرف نماید... تا مثلاً به این نتیجه برسیم که مقاومت فایده‌ای ندارد! تحلیل مادّی قضایا، تهدید و تطمیع توسّط دشمن، نشناختن جبهه‌ی خود و دشمن، و واقعیت‌پنداریِ توهّمِ امکانِ رسیدن به آرمان‌ها بدون پرداخت هزینه، از جمله‌ی عللِ مختل‌کننده‌ی نظام محاسباتی به شمار می‌آیند. در این میدان واضح است که نخبگان و مسئولان، در درجه‌ی نخست آماج چنین نفوذی هستند. باطل‌السّحر و پادزهر این حربه و ترفند، چیزی نیست مگر بازگشت به کلمه‌ی توحید و توحید کلمه، اعتماد به خدا و بی‌اعتمادی به دشمن، اعتماد به مردم و باورداشت سنن و نصرت الهی، تقوای الهی که به انسان «فرقان» می‌دهد و توجّه به عوامل معنوی در تحلیل‌ها که ایده‌آفرین و انگیزه‌بخش است.

بیانیه‌ی گام دوم انقلاب، بیانی برای ابراز یک منظومه‌ی فکری منسجم و حکمی برای آینده‌نگاری ایران اسلامی است و اگر نیک بنگریم، چکیده‌ی همان الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت است. در پایان این نوشتار، مجدّداً تأکید می‌کنم که این، تنها یک نگاه و یک تحلیل از صدها تحلیلی است که می‌توان در خصوص این بیانیه‌ی تاریخی و سرنوشت‌ساز داشت. امیدوارم هرکدام از ما به سهم خود، با قلم و قدم‌مان از به حاشیه رفتن این بیانیه‌ی راهبردی و نورانی و مظلوم واقع شدن آن جلوگیری کنیم.

ارسال نظر