«حمیدرضا ولی» بیشتر از دوران جنگ، در مناطق غرب کشور عکاسی کرده که اخیرا بخشی از تصاویری که او ثبت کرده، در ششمین همایش ۱۰ روز با عکاسان ایرانی نمایش داده شد. او در گفتوگو با ایسنا، درباره چگونگی علاقهاش به عکاسی و کار در این حوزه میگوید که در ادامه میخوانید.
چطور با عکاسی آشنا شدید؟
عکاسی را خیلی دوست داشتم و عکسهای زیادی نگاه میکردم و خیلی دوست داشتم این کار را انجام بدهم اما متاسفانه قدرت مالی آن چنانی برای خرید دوربین عکاسی نداشتم. یکبار عیدیهایم را جمع کردم و یک روز به عکاسی بهنام در منطقه قصرالدشت رفتم و یک دوربین عکاسی را به مبلغ ۱۷ تومن خریدم و از آن جا عکاسی را شروع کردم.
در سال ۱۳۳۹ به دنیا آمدم و در مدرسه شهید موسی کلانتری درس خواندم. عضو و مسوول انجمن اسلامی مدرسه بودم. آن زمان هنوز دوربین نداشتم به همین دلیل دوربین یکی از بچهها را که بعدها شهید شد، میگرفتم و عکاسی میکردم. نه کلاس عکاسی رفتم و نه در این باره آموزش دیدم، فقط زمانی که وارد سپاه شدم، مرخصی میگرفتم و در کلاسهای دانشگاه هنرهای زیبا به عنوان مهمان شرکت میکردم.
زمانی هم که وارد سپاه شدم، کار لابراتوار را در قرارگاه حمزه سیدالشهدا در سال ۱۳۶۲ شروع کردم. آن زمان مهندس علی آبادی مسئول تبلیغات قرارگاه بود و او را از زمانی که در انجمن اسلامی مدارس فعالیت میکردم، میشناختم. زمانی که از او خواستم من هم وارد لابراتوار شوم، من را به بخش چاپ فرستاد. از همان جا در این بخش فعالیت کردم تا جایی که حتی چاپهای متری نمایشگاهها را هم برای من میآوردند تا انجام دهم.
چطور به حوزه عکاسی در حوزه جنگ وارد شدید؟
خیلی دوست داشتم وارد حوزه عکاسی شوم اما هم کار دشواری بود و هم به هر کسی اجازه ورود به این حوزه را نمیدادند و هر کسی باید وظیفه خودش را در لشکر 10 انجام میداد، وظیفه من هم کار در بخش لابراتوار لشکر بود. صبحها کار خودم را انجام میدادم و بعد از کار، عکاسی میکردم. آن زمان هم مثل حالا دوربینهای دیجیتالی نبود که بخواهیم عکسهای زیادی بگیرم و از دوربینهای آنالوگ استفاده میشد و محدودیتهای نگاتیوی وجود داشت. ۱۶ عکاس در لشکر فعالیت میکردند و هر کس باید برای هر عکسی که میگرفت، توضیح میداد. عکاسها باید مثل دانشجویانی که باید از پایان نامه خود دفاع کنند، از عکسهایشان در جلسهای که در مرکز فرهنگی سابق آمریکا در فلسطین شمالی برگزار میشد، دفاع میکردند و درباره نقاط قوت و ضعف عکسهایشان توضیح میدادند به همین دلیل ورود به عکاسی جنگ خیلی سخت بود.
اسم عکاسها را به خاطر دارید؟
حمیدرضا پورجبار شهید شده و مابقی هستند. محمد بدفر در انجمن عکاسان دفاع مقدس فعالیت میکند، محمد رضا خوش اقبال، خوشنواز، روشنی، ناصر افراسیابی، محمدپور، حسنی، برجسته باف، ایمانی، رضازاده و حدادیان از جمله ۱۶ عکاسی بودند که اسم آنها را به خاطر دارم. ما بیشتر در غرب کشور فعالیت میکردیم و چون این مناطق کوهستانی بودند، برای بالا بردن آمادگی جسمانیمان بعد از نماز صبح با بچههای لشکر ١٠ کوهنوردی میکردیم.
چرا به جای اسلحه، دوربین را انتخاب کردید؟
میتوانستم به جای دوربین، اسلحه در دستم بگیرم اما تصمیم گرفتم درد، رنج، شجاعت و ایثار رزمندگان را نشان دهم. عکسهایی هم که گرفتم، نشان میدهند که فاصله من با سوژهها بسیار زیاد است. در واقع من با رزمندگان بودم و در حین عملیات عکاسی میکردم. جنگ واقعا سخت بود. از طرفی دوست داشتم شرایط سختی که رزمندگان در آن حضور داشتند را ثبت کنم.
در حین عکاسی به رزمندگان کمک هم میکردید؟
درباره اینکه عکاس باید در شرایطی که لازم است دوربینش را زمین بگذارد و کار کند بارها بحث شد، اما حقیقتا گرفتن چنین تصمیمی دشوار است و زمانی هم که من میدیدم گروههای امداد حضور دارند و وظیفه خودشان را انجام میدهند، من نیز عکاسی خودم را انجام میدادم، اما اگر نیروهای امدادی حضور نداشتند قطعا من نیز دوربینم را کنار میگذاشتم و سعی میکردم کمک رسانی کنم.